همزبانی کافی نیست، همدل باش
می نشینی کنارش. می خواهی درد دل کنی. می خواهی که گوش بدهد. اول دلش برایت می سوزد و یک شوخی بی مزه می کند. بعد می پرد وسط حرفت، نصیحت ات می کند، در موردت قضاوت می کند، تجربه های خودش را می گوید و آخرکار هم حس می کند که خیلی کمکت کرده است!
بالاخره تو راهنمایی می خواسته ای و او هم تجربه های گرانبارش را در اختیارت گذاشته. فکر می کنی چرا رفتارش به دلت ننشست، مگر دوست نزدیکت نبود؟ مگر با هم همکلاس و همسن و همشهری و... دیگر نبودید؟ مشکل از جای دیگر است؛ او با شما همدل نبوده است...
همدلی مثل این است که با کفشهای فرد دیگر راه بروید، احساسات و ارزشهای فرد دیگر را در هر لحظه درک کنید، فرایند همدلی با یک انتخاب درونی آغاز میشود که بخواهید از منظر دیگری موضوع را نگاه کنید، تا بتوانید زاویه دید آن طرف را به داستان درک کنید، حضور کامل برای احساسات و نیازهای یکدیگر است. همدلی موافقت نیست، بلکه تمایل برای درک کامل وقایع از دید فرد دیگر است.
همدلی، همدردی نیست!
همدلی مهربان و خوب بودن نیست!
همدلی ساده لوحی نیست!
و اما راهکارهای تقویت همدلی:
شنونده خوب بودن.
بیان احساس.
خودآگاهی و خودشناسی بیشتر.
پایداری در همدلی.
صادق بودن.
و....
ادامه این مطلب از وبگاه #تبیان را در این لینک ببینید.
